زمان
هنوز در حسرت اناری است
که یک روز
ناگهان
در نگاه دوربین جا ماند...
.
.
خونابه جاری بر دست های من
تبرئه تیغه چاقو
و تو
که هنوز
سنگینی نگاهت را
در لرزش مکرر پلک هایم
تکرار می کنی...
کلمات کلیدی: